سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/4/6
3:57 عصر

پاشکستن هنر نمی باشد

بدست روح اله ریاضی در دسته

حتما شنیده اید چند جایی را که دعا می کنند گذرت به آنها نیافتد.
یکی اش بیمارستان است.به خصوص اینکه درد و مرض ات هم ناشناخته باشد.
به برکت ورزش و خشونتی که چاشنی اش هست و البته بی ملاحظگی خودم،‌ضربه عجیبی به زانویم خورد و جدای از درد اولیه وحشتناکش ،‌توان روی پا ایستادن هم ازم سلب شد.عصر پنج شنبه ای مجبور شدیم به بیمارستان دولتی برویم و با دکتری مواجه شویم که گویا زبان مارا نمی فهمید.چون اصلا حرف نمی زد و زود می گفت برو رو تخت و بعدش هم عکس رادیولوژی.(خسته نباشید !چون مادر بزرگ من هم چنین نسخه ای می نوشت.)
در رادیولوژی هم یک نفر بود که هم عکس می گرفت ،‌هم ظاهر می کرد و هم تحویل می داد.برای همین چند تا چند تا این کارو می کرد.
در سالن انتظار چگونگی پر پر شدن ایتالیا را نظاره کردیم که گلش را آفساید گرفتند و دو تیم فینال دوره قبل حتی از گروهشان صعود نکردند.
در نهایت هم شانس آوردم که پایم نشکسته بود (خدا رو شکر!) چون تا یک شنبه کمتر جراح متخصصی را می شد پیدا کرد.(این هم از برکات تعطیلات در کشور ماست و کاملا منطبق بر سیره اهل بیت.چند سال پیش ابوی من در عید سرما خورد و گاهی مجبور بود برای زدن یک آمپول به درمانگاهی که 8 کیلومتر با خانه ما فاصله داشت برود و آمپول زن آنجا هم نامردی نمی کرد.یک جوری می زد که همه این 8 کیلومتر را بشلند!)
چند روزی در خانه نشستن و البته برای یک راه رفتن عادی عاجز شدن ،مرا یاد ضرب المثل مادر بزرگ یکی از دوستان می اندازد که:«آدمی دمی!»
و البته به قول یکی از دوستان من ،همین که در ایران زندگی می کنیم و هنوز اتفاق عجیب و ناراحت کننده بسیار عظیمی برایمان رخ نداده،‌معنی اش این است که خدایی وجود دارد.چون با چنین سیستمی، احتمال خظا و آسیب های جسمی و روحی بسیار بالاست.